(سایت مداحی کربلایی محسن احمدی)
بانوای دلنشین کربلایی محسن احمدی دوشنبه شبـــــــها راس ساعت:21 نعمت آباد خ میرزایی جنب خیابان مینو حسینیه حضرت ابوالفضل العباس(ع)،سامانــــــه هیئت:09381954355،سایت سیاسی مذهبی،اشعار مذهبی،اشعار مهدوی،احادیث و روایات
دانلود مداحی با صدای کربلایی محسن احمدی
آخـــرين مـطالــــــب
لـــــینک های ویـــــژه
[ 8 / 8 / 1392 ] [ 20:0 ] [ سید مهدی رضوی ] [ ]
[ 11 / 9 / 1391 ] [ 21:0 ] [ سید مهدی رضوی ] [ ]

داستان آموزنده خرید بهشت

بهلول هر وقت دلش می گرفت به کنار رودخانه می آمد. در ساحل می نشست و به آب نگاه می کرد. پاکی و طراوت آب، غصه هایش را می شست. اگر بیکار بود همانجا می نشست و مثل بچه ها گِل بازی می کرد. آن روز هم داشت با گِل های کنار رودخانه، خانه می ساخت.

░▒(پایگاه مداحی کربلایی محسن احمدی)▒░

نظر
یادت نره همسنگر
عزیز


مـــــوضوعات مـــــرتبط: بـایگانــــــی مـطالب زیبــــا، مطالب زیبا وخواندنی، داســــــتان هـــــا، داستانهای مذهبی، داستانهای آموزنده، ،
بــــــــــرچـــسب‌هــا: بهلول, زبیده خاتون (همسر خلیفه), بهشت می سازم, همسر هارون , داستان آموزنده , خرید بهشت, داستان معنادار, داستان, داستان آموزنده, داستان جالب, داستان کوتاه, خرید بهشت, بهشت, بهلول, هارون, ,
ادامـــــــــــــــــــه مـطلـبـــــــــــــــــــــــــ
[ 11 / 9 / 1391 ] [ 16:0 ] [ سید مهدی رضوی ] [ ]

داستان جالب درویش و جهنم

درویشی به اشتباه فرشتگان به جهنم فرستاده میشود. پس از اندک زمانی داد شیطان در می آید و رو به فرشتگان می کند و می گوید: جاسوس می فرستید به جهنم!؟ از روزی که این ادم به جهنم آمده مداوم در جهنم در گفتگو و بحث است و جهنمیان را هدایت می کند و… حال سخن درویشی که به جهنم رفته بود این چنین است: با چنان عشقی زندگی کن که حتی بنا به تصادف اگر به جهنم افتادی خود شیطان تو را به بهشت باز گرداند.

░▒(پایگاه مداحی کربلایی محسن احمدی)▒░

نظر یادت نره همسنگر عزیز
░▒(پایگاه مداحی کربلایی محسن احمدی)▒░


مـــــوضوعات مـــــرتبط: بـایگانــــــی مـطالب زیبــــا، مطالب زیبا وخواندنی، داســــــتان هـــــا، داستانهای مذهبی، داستانهای آموزنده، دانستنیــــــــــــها، دانستنیهای دینی، ،
بــــــــــرچـــسب‌هــا: داستان, داستان آموزنده, داستان جالب, داستان زیبا, داستان کوتاه, درویش , جهنم, شیطان, درویش, فرشتگان,
[ 30 / 6 / 1391 ] [ 21:0 ] [ سید مهدی رضوی ] [ ]

عشق زمینی و عشق آسمانی

در بنی اسرائیل زنی زناکار بود، که هرکس با دیدن جمال او، به گناه آلوده می شد! درب خانه اش به روی همه باز بود، در اطاقی نزدیک در، مشرف به بیرون نشسته بود و از این طریق مردان و جوانان را به دام می کشید، هرکس به نزد او می آمد، باید ده دینار برای انجام حاجتش به او می داد!

░▒(پایگاه مداحی کربلایی محسن احمدی)▒░

نظر
یادت نره همسنگر
عزیز


مـــــوضوعات مـــــرتبط: روایات مذهبی، بـایگانــــــی مـطالب زیبــــا، مطالب زیبا وخواندنی، داســــــتان هـــــا، داستانهای مذهبی، داستانهای آموزنده، حـــــــــجاب و عــــــــفاف، حجاب در جامعه، حجاب اسلامی، حجاب از نظر بزرگان دین، زنـــــــــــــدگینامه، ،
بــــــــــرچـــسب‌هــا: اثر استاد حسین انصاریان, شیخ حسین انصاریان, زنی زناکار, داستان آموزنده, گناه آلود, عابد, عمل حرام,
ادامـــــــــــــــــــه مـطلـبـــــــــــــــــــــــــ
[ 27 / 6 / 1391 ] [ 14:0 ] [ سید مهدی رضوی ] [ ]

تولدت مبارک

ساعت ۳ شب بود که صدای تلفن پسری را از خواب بیدار کرد. پشت خط  مادرش بود. پسر با عصبانیت گفت: چرا این وقت شب مرا از خواب بیدار کردی؟

مادر گفت: ۲۵ سال قبل در همین موقع شب تو مرا از خواب بیدار کردی؟ فقط خواستم بگویم تولدت مبارک. پسر از اینکه دل مادرش را شکسته بود تا صبح خوابش نبرد..

صبح سراغ مادرش رفت. وقتی داخل خانه شد مادرش را پشت میز تلفن با شمع نیمه سوخته یافت ولی مادر دیگر در این دنیا نبود..

شمع نیمه سوخته(پایگاه مداحی کربلایی محسن احمدی)


مـــــوضوعات مـــــرتبط: بـایگانــــــی مـطالب زیبــــا، مطالب زیبا وخواندنی، داســــــتان هـــــا، داستانهای آموزنده، ،
بــــــــــرچـــسب‌هــا: داستان آموزنده, داستان, زندگی, مادر, داستان مادر مهربان,
[ 3 / 5 / 1391 ] [ 20:0 ] [ سید مهدی رضوی ] [ ]

ماجرای خنده دار زن و قورباغه

خانمی در زمین گلف مشغول بازی بود. ضربه ای به توپ زد که باعث پرتاب توپ به درون بیشه زار کنار زمین شد.خانم برای پیدا کردن توپ به بیشه زار رفت که ناگهان با صحنه ای روبرو شد...


مـــــوضوعات مـــــرتبط: بـایگانــــــی مـطالب زیبــــا، مطالب زیبا وخواندنی، داســــــتان هـــــا، داستانهای آموزنده، ،
بــــــــــرچـــسب‌هــا: داستان آموزنده, داستان, زندگی, قورباغه, زن و قورباغه, زمین گلف ,
ادامـــــــــــــــــــه مـطلـبـــــــــــــــــــــــــ
[ 16 / 4 / 1391 ] [ 22:0 ] [ سید مهدی رضوی ] [ ]

داستان ملانصرالدین و سکه نقره

ملا نصرالدین هر روز در بازار گدایی می‌کرد و مردم با نیرنگی٬ حماقت او را دست می‌انداختند.دو سکه به او نشان می‌دادند که یکی شان طلا بود و یکی از نقره...


مـــــوضوعات مـــــرتبط: حکایات، بـایگانــــــی مـطالب زیبــــا، مطالب زیبا وخواندنی، داســــــتان هـــــا، داستانهای آموزنده، ،
بــــــــــرچـــسب‌هــا: داستان آموزنده, داستان, زندگی, ملا نصرالدین, سکه طلا, سکه نقره,
ادامـــــــــــــــــــه مـطلـبـــــــــــــــــــــــــ
[ 24 / 7 / 1391 ] [ 17:0 ] [ سید مهدی رضوی ] [ ]

عروسی که عاشق مادرشوهرش شد

دختری ازدواج کرد و به خانه شوهر رفت ولی هرگز نمی توانست با مادرشوهرش کنار بیاید و هر روز با هم جرو بحث می کردند.عاقبت یک روز....


مـــــوضوعات مـــــرتبط: داســــــتان هـــــا، داستانهای آموزنده، ،
بــــــــــرچـــسب‌هــا: داستان آموزنده, داستان, زندگی, مادرشوهر, عروس,
ادامـــــــــــــــــــه مـطلـبـــــــــــــــــــــــــ
[ 10 / 4 / 1391 ] [ 15:0 ] [ سید مهدی رضوی ] [ ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 175 صفحه بعد
░▒ نظر یادت نره همسنگر گرامی، برای بهتر شدن سایت لطفا اینجا کلیک نمائید heiat110.lxb.ir ▒░
پایگــاه مداحـــــــــــی

بــــــسـم الله الـــــــرحــمن الـــــــرحــیـم شما جوانید قدر لحظات جوانی را بدانید هــرگز جـز بـرای رضـای خـدا کاری نکنید. {حــــــضـرت آیــت آلله امــام خـامنـــه ای} تـا کــــــــور شـود هــر آنکـــه نـتواند دیـــد بین مـــن و رهبــــــر عزیزم عهــدی سـت ســید عــــــــلی حســــینی خـامنـــه ای فـــــرمانده ی ارشد سـپاه مهـــدی سـت شــادی دل حـضــرت زهــرا(س) صـــلوات نــویسنده: ســـــیـد مـهــــدی رضـــوی
مـوضوعــــــــــات وب
امـــــــکانات وب